آنچه ماکیاولی در مورد پاندمیک میدانست
ترجمه و خلاصهنویسی: امیر سعیدی

در متن زیر که از سایت نیواِستیتمَن ترجمه کردهام به خوبی میتوان شباهت رفتارهای سیاسی اجتماعی را بین گذشته و زمان حال مشاهده کرد. این متن نگاهیست کوتاه و تاریخی به دورهی زندگی نیکولو ماکیاولی، فیلسوف، نویسنده و دولتمرد ایتالیایی، که مصادف است با شیوع اپیدمیک طاعون در اروپا. با مطالعهی این متن کوتاه، ما میتوانیم به سادگی شرایط موجود در آن زمان، رفتارهای جمعی، و وجود عمیق فاصلهی طبقاتی را با وضعیت کنونیمان در پاندمیک کووید ۱۹ مقایسه کنیم و در عجب بمانیم که بشر چطور با گذشت قرنها، همچنان رفتار خود را در شرایط مشابه بازتولید میکند. اینجاست که میتوان به این گفتهی فروید رجوع کرد و در آن بیشتر اندیشید: ”سیمپتوم علت نیست بلکه بازنمود یک زنجیرهی علیت است و کار روانکاوی علتیابیست نه پاکسازی موقت سیمپتوم (۱۹۱۷)“. بنابراین وقتی که با این سیمپتومِ (یا درنشانِ) تکرار، آن هم به صورت جمعیاش، مواجه میشویم در مییابیم که یک جای کار میلنگد، که بعد از گذشت قرنها، تاریخ همچنان خود را در فرمهای گوناگون بازتولید میکند. چراکه آنانکه عنان امور را در دست گرفتهاند، از قدیم تا کنون، به دنبال حل مشکل اصلی نبودهاند، بلکه فقط سیمپتومها را پاک کردهاند و بیماری اصلی آن زیر باقی مانده است. شاید وقت آن باشد که خودمان برای خودمان کاری کنیم، شاید پاندمیکِ کرونا، با این وقفهی جهانی که ایجاد کرده، فرصتی برای بازنگری و خویشنگری به ما بدهد و از این طریق بتوانیم علت را جویا شویم. روانکاوی به ما نشان داده که واقعیت بیرونی میتواند ریشهای درونی داشته باشد و برای بررسی آن میباید از میکروسکوپ استفاده کرد تا تلسکوپ۰
در مه ۱۴۷۹، هنگامی که فلورانس گرفتار طاعون شد، نیکولو ماکیاولیِ ده ساله سوار بر یک گاری و با نهایت سرعتی که اسب میتوانست از شهر خارج شد. از آنجا که اولین موردِ طاعون در لَمباردی گزارش شده بود، تقریباً دو سال قبل، این آفت بخش اعظم شمال ایتالیا را ویران کرده بود. چند هفتهی وحشتناکی بود، با گسترش این بیماریِ همه گیر خانوادهی ماکیاولی به شدت مورد اصابت قرار گرفتند۰
از زمانِ همهگیر شدنِ مرگ سیاه در ۱۳۴۸ در رنسانس ایتالیا، طاعونِ بوبیونی ماکیاولی را در تمام روزهای زندگیاش تعقیب کرد. وی در طی مدتِ طولانی و آشفتهی زندگی خود به عنوان یک دیپلمات، فیلسوف و نویسنده، حداقل شاهد پنج مورد دیگر اپیدمیک در فلورانس بود و حتی یک بار ترسِ از دست دادن زندگی خود را تجربه کرد. با این حال طاعون نیز او را مجذوب خود ساخت. با بازگشت به آن بارها و بارها در آثار خود، او – مانند بسیاری از معاصراناش – سعی کرد شدت تخریبهای وارد شده را حساب کند و راهی بیابد تا با آن میزان خسارت را در جامعه به حداقل برساند. با نگاهی به متن، واضح است که تجزیه و تحلیل او در مورد اثرات طاعون با تجربهی ما از کووید ۱۹ امروز مطابقت دارد و عقاید وی درباره چگونگی برخورد سیاستمداران به پاندمیک بسیار مرتبط به شرایطهای مشابه میباشد۰
برای ماکیاولی – مانند بسیاری از ما – بخشی از آنچه که این بیماری را وحشتناک میساخت عدم آگاهی بود. تقریباً همه چیز در مورد طاعون در رمز و راز به سر میبرد، حتی اینکه از کجا آمده بود هم مشخص نبود. گرچه مورخانِ مدرن بر این باورند كه احتمالاً با قایق از كافا (فئودوزیای امروز در کریمه) به ایتالیا آمد، اما هیچ كس در آن زمان مطمئن نبود كه از كجا آمده است. برخی تصور می کردند که خدا بشر را به دلیل گناهانش مجازات میکند۰
اما ماکیاولی ایدههای خود را داشت. از اینرو، او نمیتوانست بپذیرد که طاعون یک بلای آسمانیست، و بیشتر تمایل داشت بر این باور باشد که این روشیست طبیعی برای کاهش جمعیت. ماکیاولی در گفتارهایی در باب لیوی، در کتاباش که در مورد تاریخ جمهوری روم نوشته بود، این مسئله را به روش مالتوسیایی توضیح میدهد: ”دقیقاً همانطور که وقتی طبیعت میخواهد هرگونه ساختار مادی اضافی را از بدن انسان خارج کند، جهان نیز به دلیل رشد جمعیت اضافی، توسط آفت یا برخی بلاهای ویرانکنندهیدیگر خود را پاکسازی میکند“۰
اما ماکیاولی و معاصرانش متعجب شدند که اگر این مسأله واقعیت داشته باشد، آنگاه چرا این بیماری بر برخی بیشتر از سایر دیگر افراد تأثیر میگذارد. چنین عدم اطمینانی باعث میشد که درمان دشوار یا غیر ممکن شود. با بازگشت به طب کلاسیک، استفاده از گیاهان قرون وسطایی یا سنتهای عامیانه، پزشکان به افراد مظنون به بیماری داروهای سرگیجه را تجویز میکردند. با این حال پیشگیریها تأثیری نمیگذاشتند. در این حین که بسیاری از پزشکان برای محافظت از خود در برابر”رطوبت“ اقدامات احتیاطی دقیقی را انجام میداند، فیچینو توصیه کرد که از رابطه جنسی خودداری کنید و از خوردن برخی غذاها از جمله شیر، میوههای شیرین، قارچ و سبزیجات ”مرطوب“ خودداری کنید۰
در زمان ماکیاولی، چیز زیادی در جهت بهبود تغییر نکرد. یا مردم تصمیم به به فرار میگرفتند – همانطور که خانوادهی او در سال ۱۴۷۹ در دوران کودکیاش عمل کرده بودند – یا اینکه در خانه باقی میماندند، مردم دیگر امکان لذت بردن را نداشتند. ماکیاولی مینویسد: ”مردان به تنهایی بیرون می روند، و به جای دیدن دوستان، همه جا افرادِ مبتلا به طاعونِ کشنده دیده میشوند. حتی اگر یکی از والدین با دیگری رو به رو شود، یا برادر با برادر خود ملاقات کند، یا همسر با همسرش، هر یک در فاصلهای مطمئن میایستند. و چه چیز از همه بدتر است؟ اینکه پدران و مادران فرزندانشان را از خویش میرانند و آنها را رها میکنند“۰
فعالیت اقتصادی در فلورانس نیز متوقف شد. همانطور که ماکیاولی مشاهده میکرد، ”مغازهها بسته شدهاند، [و] مشاغل از بین رفتهاند“. صنعتگران از کار بیکار شده و از جیب خرج میکردند. اعتبار خشکید بود. بانکداران از وام دادن به افرادی که درآمد نداشتند امتناع میورزیدند، و هرکسی ممکن بود قبل از بازپرداخت وام بمیرد. در همان زمان، قیمت ها بالا رفت. حتی اساسی ترین نیازها – مانند نان، روغن، سبزیجات – به طور ناگهانی و سرسامآوری گران شد۰
مشکل این بود که اقدامات صورتگرفته به ندرت کارساز بود. از آنجا که مردم غالباً در برابر قرنطینه مقاومت میکردند، عفونت گسترش مییافت و بیمارستانها غالباً مورد هجوم قرار میگرفتند. در عین حال، پیشنهاداتی که در زمان ارائه میشد ناپایدار بودند. قرنطینه ناراحت کننده بود و کمبود مواد غذایی باعث شدتگیری خشونت میشد۰
این یک خطر جدی بود. در صورت عدم رسیدگی، نارضایتی مردم به راحتی به بی نظمی و خشونت عمومی تبدیل میشد. حتی در جاهایی که شیوع جزئی بود، جرم و جنایت در حال افزایش بود. ماکیاولی در این مورد میگوید: ”اکنون یکی از این سرقت میشنود، و یکی از قتل: مکانهایی که شهروندان غالباً در آن جمع می شدند حالا شده مکانی برای ضرب و شتم، … خندقهایی که پر شده از دزدان“. برای جرم و جنایت کاری نداشت که مدنیت را به مخاطره اندازد، شورش هرگز دور نبود۰
برای ماکیاولی، این مسأله مسلماً نگرانکنندهترین ویژگی طاعون بود. او در کتاب شاهزاده و گفتمانها تأکید میکند كه، ”موفقیتِ هر دولت به ایجاد تعادلی ظریف بین طبقاتِ اجتماعی بستگی دارد. البته همیشه رقابت وجود خواهد داشت. اما اگر شرایط درست کنترل شود، تنش بین ثروتمند و فقیر در واقع می تواند به آزادی کمک کند و حتی منجر به ’شکوفایی‘ شود. اگر جناحبندی شود یا ناآرامیهای داخلی رخ دهد، پیامدهای فاجعهباری در پی خواهد داشت. بسته به اینکه چه کسی پیروز شده است، آزادی جواز خود را به آنارشی یا استبداد می دهد“۰
اینها درسهای تلخی بودند، اما باعث شد بعدها دولتهای فلورنتین توجه بیشتری کنند. هنگامی که دوباره طاعون در سال ۱۶۳۰ رخ داد، یک بررسی از نیازهای شهر انجام شد تا دقیقاً بدانند چقدر به مواد غذایی نیاز دارند تا بتوانند میزان به خطر افتادن سلامت عمومی را کاهش دهند. سپس، قبل از تسریع عفونت، یک قرنطینهی عمومی اعمال شد، و مجازاتهای سختی برای آنان که حصر را میشکستند در نظر گرفته شد و اطلاعات به دقت کنترل میشدند. نیازهای اساسی به مواد غذایی تأمین شدند، در حالی که سایر الزامات دیگر – از جمله کفن و دفن – توسط مؤسسات خیریه انجام میشد. مطمئناً این یک تجربهی دردناک بود اما میزانِ تلفات را به حداقل می رساند و بدنهی سیاست را نیز سالم نگاه میداشت۰
Copyright © 2020 by psychosocialstudies.com
All rights reserved. No part of this publication may be reproduced, distributed, or transmitted in any form or by any means, including photocopying, recording, or other electronic or mechanical methods, without the prior written permission of the publisher, except in the case of brief quotations embodied in critical reviews and certain other noncommercial uses permitted by copyright law. For permission requests, write to the publisher.